توسط انانه در در آغوش دو ماه
?❤
دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید
لیوان آب از بغل من کنار زد،
در نصفههای شب.
یک خواب سهمناک و پریدم به حال تب
نزدیکهای صبح
او زیر پای من اینجا نشسته بود
آهسته با خدا،
راز و نیاز داشت
نه، او نمرده است.
نه او نمرده است که من زندهام هنوز
او زنده است در غم و شعر و خیال من
میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست
کانون مهر و ماه مگر میشود خموش
آن شیرزن بمیرد؟ او شهریار زاد
«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»
استاد شهریار، در سوگ مادر
?❤ پنج شنبه هست پدر و مادرهایمان را چشم انتظار نگذاریم
پویش ” #نامه_ای_به_پدر_و_مادرم “
✔به ما بپیوندید …
#زیارت_های_پنج_شنبه