?❤
?در زندگی ما همه جا وول میخورد
هر کنج خانه صحنهای از داستان اوست
❤هر روز میگذشت از این زیر پلّهها
آهسته تا به هم نزند خواب ناز من
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
کفش چروک خورده و جوراب وصلهدار
او فکر بچّههاست
هرجا شده هویج هم امروز میخرد
بیچاره پیرزن، همه برف است کوچهها
?او از میان کلفت و نوکر ز شهر خویش
آمد به جستجوی من و سرنوشت من
آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد
آمد که پیت نفت گرفته به زیر بال
روشن کند چراغ یکی عشق نیمه جان
او را گذشتهایست، سزاوار احترام:
❤در «باغ بیشه» خانه مردی است باخدا
هر صحن و هر سراچه یکی دادگستری است
اینجا به داد ناله مظلوم میرسند
اینجا کفیل خرج موکّل بود وکیل
مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق
در، باز و سفره، پهن
بر سفره اش چه گرسنهها سیر میشوند
یک زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه
او مادر من است
او مرد و در کنار پدر زیر خاک رفت
اقوامش آمدند پی سر سلامتی
یک ختم هم گرفته شد و پُر بدک نبود
بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند
لطف شما زیاد
امّا ندای قلب به گوشم همیشه گفت:
این حرفها برای تو مادر نمیشود.
.
✔شعر استاد شهریار در سوگ مادر
.
.
?❤تقدیم به بابا علی و مامان فهیمه عزیزم، خیلی دوستتون دارم..
پویش #عاشقانه_ای_با_پدر_و_مادرم
✔به ما بپیوندید…